کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


عصر تاسوعا و آغاز حملۀ دشمن

درباره : روایت های خروج از مدینه تا شب عاشورا
منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۴۱

شروع حمله دشمن و خواب سیّدالشهداعلیه‌السلام: عصر روز تاسوعا ( نهم محرم ) عُمَرِبْنِ سَعد رو به لشکریانش گفت:« ای لشکر خدا ! سوار شوید و به سوی بهشت حرکت کنید[1]» و به این طریق دستور حمله به ياران امام صادر شد و لشكريان ابِْنِ سَعد به حركت در آمدند. حضرت جلوي خيمه‌ها سر به زانو گذاشته بودند كه حضرت زينب سلام‌الله‌علیها سراسيمه خدمت امام علیه‌السلام آمدند و عرض‌ کردند صداي خروش دشمن و حمله شان مي‌آيد؛ امام علیه‌السلام پاسخ دادند: يَا أُخْتَاهْ إِنِّي رَأَيْتُ السَّاعَةَ جَدِّي مُحَمَّداً وَ أَبِي عَلِيّاً وَ أُمِّي فَاطِمَةَ وَ أَخِيَ الْحَسَنَ وَ هُمْ يَقُولُونَ يَا حُسَيْنُ إِنَّكَ رَائِحٌ إِلَيْنَا عَنْ قَرِيب؛


ای خواهر هم اكنون جدّم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، پدرم علي علیه‌السلام مادرم فاطمه سلام‌الله‌علیها و برادرم حسن علیه‌السلام[2] را در خواب ديدم كه به من فرمودند: ای حسین! به زودي نزد ما مي‌آيي. با این جواب امام، حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به گریه افتادند و سیّدالشهدا علیه‌السلام ایشان را به صبر دعوت کردند.[3]

حضرت ابوالفضل هم خدمت امام علیه‌السلام آمدند و حضرت به او فرمودند: بِنَفْسِي أَنْتَ[4] يَا أَخِي اِرْکَبْ حَتَّى تَلْقَاهُمْ وَ تَقُولَ لَهُمْ مَا لَكُمْ وَ مَا بَدَا لَكُمْ وَ تَسْأَلَهُمْ عَمَّا جَاءَ بِهِم؛ عبّاس جان، جانم به قربانت! به جای من سوار شو و برو بپُرس این‌ها چه می‌خواهند، حضرت ابوالفضل علیه‌السلام همراه تعدادی از اصحاب رفتند و بعد از صحبت با دشمن فهمیدند قصد حمله و آغاز جنگ دارند؛ اصحاب به ارشاد لشکر دشمن پرداختند و حضرت عبّاس علیه‌السلام برگشتند[5] خدمت امام و موضوع را گفتند و امام علیه‌السلام فرمودند: إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَصْرِفَهُمْ عَنَّا فِي هَذَا الْيَوْمِ فَافْعَلْ لَعَلَّنَا نُصَلِّي لِرَبِّنَا فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ ، فَإِنَّهُ يَعْلَمُ أَنِّي أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِـلَاوَةَ كِتَابِه؛ عبّـاس جـان! اگر مي‌تواني آن‌ها را امروز از جنگ منصرف كن، تا در اين شب به نماز بپردازیم؛ خدا مي‌داند كه من به نماز و تلاوت قرآن علاقه فراوان دارم.[6] حضرت عبّاس علیه‌السلام رفتند و مطلب را به عمربن سعد گفتند. عمربن سعد ابتدا نمي‌خواست بپذيرد؛ ولي عَمْرُو بْنِ حَجَّاج گفت:[7] به خدا قسم! اگر اين‌ها تُرك و ديلم بودند ما درخواستشان را مي‌پذيرفتيم، در حالي كه اینها از خاندان پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هستند و عمربن سعد هم به ناچار پذيرفت.[8]

 

[1] . این جمله عمربن سعد در  جلاءالعیون ، منتهی الآمال ، نفس المهموم ، لهوف و دمعة الساکبه  نیامده است.

[2]. در ارشاد، البدایة والنّهایة، قمقام، اعلام الوری، اَلْمُنْتَظَمْ  و روضة الواعظین فقط نام پیامبر ذکر شده است.

[3]. تاریخ الامم والملوک ۵/۴۱۶؛ الفُتوح۵/۹۷؛ الارشاد۲/۱۳۲؛ إعْلام الوَری۳۳۴؛ روضة الواعظین۳۰۱؛ مقتل خوارزمی۱/۳۵۳؛ اللهوف۸۰ ؛ البِِدایَة والنَّهایة ۸/۱۷۶؛ الکامل فی‌التاریخ ۱۱/۱۶۲؛ اَلْمُنْتَظَمْ ۵/۳۳۷؛ بحارالأنوار۴۴/۳۹۱؛ مقتل امام حسین۱۱۱؛ جلاءالعیون ۵۴۹؛ نفس المهموم ۱۹۹؛ منتهی الآمال ۴۰۳؛کبریت احمر ۴۷۸؛ مقتل مقرّم ۱۵۵؛ قمقام ۳۸۰؛ وقایع الأیام ۲۶۵؛ مهیج الأحزان ۲۰۲؛ دمعة الساکبه۳۴۰؛ مقتل جامع ۱/۷۱۹.

[4]. عبارت« بنفسی انت » در الفتوح، الکامل فی‌التاریخ، الطبقات الکبری، البدایة والنهایة، جلاءالعیون، بحارالأنوار، ناسخ التّواریخ، مَقْتَل خوارزمی، قمقام، اعلام الوری، وقایع الأیام، دمعة الساکبه و مقتل امام حسین نیامده است.

[5]. جمله امام به عباس برای کسب اطلاع از قصد دشمن و رفت و برگشت حضرت عباس در لهوف و مُثیرُالاَحزان نیامده است.

[6]. در تاریخ الامم والملوک، تَجارِبُ الاُمَم و بحارالأنوار آمده: شاید امشب برای خدا نماز بخوانیم و دعا و استغفار کنیم .... ، در الفتوح، مقتل امام حسین و مقتل خوارزمی آمده: تا امشب در نزد خدا به نماز، دعا و استعانت از خدا و یاری طلبی از جنگ با اینان بپردازیم. و در اَنْسابُ الاَشْراف، اَلْمُنْتَظَمْ و الطبقات الکبری آمده تا امشب فکر کنم.

[7]. نپـذیرفتن عمربن سعد و سخن حجّاج در ارشاد، اعـلام الوری، تَجارِبُ الاُمَم و نفس المهموم  نیامده است. در جلاءالعیون و مهیج الأحزان نیز بجای نام حجّاج آمده کسی فریاد زد.... ضمناً در مُثیرُالاَحزان فقط اشاره به آمدن حضرت عباس برای مهلت خواستن و سخنان حجّاج با جملات مترادف دیگری آمده است.  در ترجمه روضة الواعظین نیز سخنان امام و حضرت عباس به طور خلاصه آمده است اما در متن عربی اشاره‌ای نشده بلکه  همچون کتاب تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ آمده فرستاده عمربن سعد آمد و گفت ما تا فردا صبح به شما مهلت میدهیم، اگر تسلیم شدید نزد ابن‌زیاد می‌رویم و اگر نه با شما جنگ خواهیم کرد؛ البته این جمله آخر در بعضی از مقاتل دیگر هم بعد از پاسخ عمربن سعد آمده است.

[8]. تاریخ الامم والملوک۵/۴۱۶؛ اَنْسابُ الاَشْراف۳/۳۹۲؛ الفُتوح ۵/۹۷؛ الارشاد۲/۱۳۳؛ الکامل فی‌التاریخ۱۱/۱۶۲؛ اللهوف۷۹؛ الطبقات الکبری ۵/۹۸؛ تَجارِبُ الاُمَم ۲/۷۴؛ البِِدایَة والنَّهایة ۸/۱۷۶؛ إعْلام الوَری ۳۳۵؛ مُثیرُالأحْزان ۱۹۰؛ اَلْمُنْتَظَمْ  ۵/۳۳۷؛ جلاءالعیون ۵۵۰؛ مقتل خوارزمی۱/۲۴۹؛ روضة الواعظین۳۰۲؛ بحارالأنوار۴۴/۳۹۲؛ منتهی الآمال ۴۰۳؛ نفس المهموم۲۰۰؛ مقتل مقرّم ۱۵۶؛ مقتل امام حسین ۱۱۳؛ کبریت احمر۴۷۸؛ ناسخ التّواریخ ۳۹۴؛ قمقام۳۸۱؛ دمعة الساکبه۳۴۱؛ مهیج الأحزان۲۰۴؛ وقایع الأیام۲۶۶؛ مقتل جامع ۱/۷۱۹. توضیحات: این گزارش در اَنْسابُ الاَشْراف، اَلْمُنْتَظَمْ و الطبقات الکبری به طور خلاصه ذکر شده است.